ریتم آهنگ

درباره کتاب دکتر جکیل و آقای هاید

درباره کتاب دکتر جکیل و آقای هاید

دکتر جکیل و آقای هاید (انگلیسی: Dr. Jekyll and Mr. Hyde‎) فیلمی در ژانر ترسناک و علمی–تخیلی به کارگردانی ویکتور فلمینگ است که در سال ۱۹۴۱ منتشر شد. این فیلم بر اساس رمان کوتاه مورد غیرعادی دکتر جکیل و آقای هاید نوشته رابرت لوییس استیونسون ساخته شده است.

شروع فیلم با صحنه ی موعظه ی کشیشی در کلیسا (کهن الگوی مذهبی و تقدس) آغاز می شود و دکتر جکیل با نامزدش که چهره ای معصومانه دارد به همراه دیگران(ناخود آگاه جمعی) مشغول نیایش هستند ( کهن الگویی از معصومیت) و دیدن مردی که گستاخانه و با صدایی گوشخراش کفرگویی می کند دکتر جکیل را به فکر فرو می برد و با دلسوزی تصمیم میگیرد تا آن مرد را با داروهایی که بر روی حیوانات آزمایش کرده است برای او نیز به کار گیرد و بدین ترتیب بخش شریرانه و شیطانی  وجود آن مرد را التیام بخشد و او را به مردی نیک مبدل کند که با مخالفت دیگران مواجه می شود ،که این محدودیت باعث می شود تا این دروهای خود ساخته را بر روی خود امتحان کند .دکتر جکیل شخصی است که در اننظار عمومی شخصی است نیک اندیش،آرام و خیر خواه و وظیفه شناس( که این همان نقاب و پرسونای اوست که با آن این چنین شناخته می شود )،او حین حادثه ای با دختری زیبا با موهای تیره آشنا می شود که در بار کار میکند ،و بعد از کمک به وی و اغواگری های دخترک( کهن الگوی اغواگر)در مقابل امیال درونی اش مقاومت میکند و دست به خیانت نمی زند و آن بخش مریوط به امیال و خواسته های غریزی اش را سرکوب می کند ، به دخترک می گوید چشمان تو اقیانوسی از میل و آرزوست و در واقع امیال فروخورده خود را در وجود او میبیند . سایه که بیش از هر کهن الگوی دیگری طبیعت حیوانی بشر را در بر دارد و در سیستم یونگ مسائل جنسی و غرائز حیوانی اجزای کهن الگویی سایه هستند که به همراه دکتر جکیل و در وجود او تلفیق شده اند و می توان علائمی از آنها را در وی مشاهده کرد چون میل و اشتیاقش و وسوسه ای که به آن دختر دارد ( کهن الگوی وسوسه)

در بحثی که موقع شام و میان جمعی از پزشکان و خانواده او بین کشیش( کهن الگوی دانای کل) و دکتر جکیل روی می دهد ، کشیش اذعان می دارد  که تو به بخشی از روح بشر که وظیفه هدایت آن مربوط به ما کشیشان است تجاوز کرده ای و این کلیسا است که برتر و قدرت مند تر از هر نیرویی از پس این کار بر می آید ، و این دو بخش جداگانه ای شر و خوبی در روح بشر را نمی توان با آزمایشات پزشکی تحت تاثیر قرار داد با این حال دکتر آزمایشاتش را بر روی خود آغاز میکند که پیش از این آنها را بر روی حیوانات انجام داده بود و موفق به تغییر حالت شروریت به رام و آرام بودن و بر عکس شده بود . لابراتوار دکتر در بخشی جدا از خانه ی او جایی که هیچ گاه اجازه ی ورودش را به دیگری نمی دهد قرار دارد ( که می تواند نمادی از نا خود آگاه فردی وی باشد ) . پس از خوردن آن ماده مورد آزمایشش و حین تبدیل شدن به آقای هاید شرور که بخش پنهان وجود اوست دکتر جکیل در دنیای ناخود آگاه خویش فرو می رود و صحنه هایی را می بیند که ابتدا آن دو زن یکی نامزدش و دیگری آن دختری که در بار کار میکند ظاهر می شوند در جایی شبیه مرداب با گلهای نیلوفر آبی ، در اینجا آب نمادی از ناخود آگاه وی هستند که یک دفعه سر برآورده اند و آن دو زن نمادی از میل و اشتیاق و آرزوهای نهانی و غرایز وجود وی سپس آن دو که یکی بلوند و دیگری موهایی تیره دارد تبدیل به دو اسب سیاه و سفید می شوند( حیوان نمادی از کهن الگویی جمعی است) که دکتر جکیل سوار بر آنهاست و با قدرت تمام و شلاق زدن به پیش می تازد ، می توان گفت او اینجا عنان اختیارش را به دست غرایزش سپرده است و افسار گسیخته تن به امیال ناخودآگاهی می دهد ؛ حتی حین تبدیل شدن به آقای هاید چهره ی وی نیز تغییر می یابد و به فردی با ابروهایی نا مرتب و تیره تر وچشمانی گستاخ و و وقیحانه مبدل می شود (که حالتی حیوانی را به ذهن القا می کند )و بعد از دیدن خود در آینه احساسی رضایت بخش از موفقیت در فعال  بخش شیطانی اش به او دست میدهد . در آن لحظه پیش خدمت او با در زدن وی را به خود می آورد ( پیش خدمت که همیشه حاظز است میتواند نمادی از خود آگاهی وی باشد)و سراسیمه با خوردن آن معجون به دکتر جکیل مبدل می شود . با دیگر که خود را به آقای هاید مبدل میکند با شادمانی از خانه خارج می شود فضا شبی مه آلود و تاریک است ( تاریکی نماد ناخود آگاهی ) باران می بارد ( آب نمادی از نا خود آگاهی )و تنها فکری که سرش می زند این است که به بار و سراغ آن دختر برود، آنجا با ایجاد آشوب و دعوا ( کهن الگوی آشوب ) از صاحب بار می خواهد که دخترک را به سوی وی بکشاند که با مقاومت دختر مواجه می شود آما بالاخره موفق به خواسته ی خویش می شود و او را در ادامه فیلم در خانه ای مسکن می دهد اما هر لحظه دست به آزار و اذیت وی و رفتار هایی سادیستیک می زند و از این کار لذت می برد ( در این تغییر رفتار دکتر جکیل و و خیانت به همسرش می توان کهن الگوی معصومیت به تجربه گناه را دید او در ابتدا فردی بی گناه و مهربان ووفادار است )، این فرایند مبدل شدن به دکتر جکیل و آقای هاید به طور مداوم ادامه دارد و هر بار با خوردن معجون صورت می گیرد و هر بار که به آقای هاید مبدل می شود به سراغ دختر و آزار و اذیت او می رود( با حالتی سلطه جویانه ، کهن الگوی سلطه جو ) آما در زمانهای ی که دکتر جکیل است به سراغ نامزدش و اظهار عشق و علاقه به او می پردازد ، با او به باغ( نماد معصومیت) می رود و عشقش را به همراه موسیقی ای گوشنواز به او ابراز می دارد  .جکیل گرایش به نامزدش ، زنی به ظاهر معصوم و زیبا و نیک دارد و بر عکس هاید به دختری به شخصیتی در سطح پایین تر و منفی تر دارد می توان گفت که زمانی که مرحله مریم مقدس از آنیمای وجودش بیشتر فعال است و در نقش دکتر جکیل است به باتریکس گرایش دارد اما زمانی که مرحله ی هلن از آنیمای او تشدید می شود و در نقش دکتر هاید است به سمت آن دختر و امیال و غرایزش متمایل است . در ادامه داستان فرایند تبدیل به هاید و جکیل به طور مداوم ادامه می یابد اما هر بار میل او به بودن در نقش هاید قوی تر می شود و اشتیاق بیشتری دارد به گونه ای که هر بار بیرون میرود ( در تاریکی و مه که نماد نا خود آگاهی است )او وجود آقای هاید و بخش شرور و شیطانی وجودش را بیشتر احساس می کند تا حدی که اینبار بدون خوردن معجون تبدیل به دکتر هاید می شود گویی عنان اختیار را از دست داده است و تسلط کمتری بر خود دارد . در وجود آقای هاید که در واقع بخش پنهان دکتر هاید و جزیی از اوست می توان لیبیدو و چهره های مختلف سایه در شخصیت وی را دید: شخصی ترسو ( از دیده شدن و گریز از پلیس )، خشمگین ؛ زشت و سلطه جو… با گذر زمان و تحت تاثیر زیاد هاید قرار گرفتن گویی دیگر هاید و جکیل در لحظه یکی هستند و دیگر قابل تفکیک نیستند و دکتر جکیل نیز قادر به کنترل این بخش وجودی اش نیست چنان چه دست به جنایت می زند و پدر همسرش را به قتل می رساند و در لابراتوارش پنهان می شود و برای مقابله با دستگیری خود را به دکتر جکیل مبدل می کند اما عصایش را در صحنه قتل جا می گذارد ؛ پلیس به همراه دوست وکیلش که دوست صمیمی اوست برای پیدا کردن قاتل به لابراتوارش می روند ؛ دکتر جکیل در عین حال که اصرار می ورزد که من دکتر جکیل هستم و مدام تکرار می کند بی اختیار به هاید تبدیل می شود و عنان گسیخته و برای فرار به آنها حمله ور می شود و با شلیک گلوله توسط دوستش کشته می شود . وقتی هاید می میرد ( کهن الگوی مرگ شیطان ) بعد از مرگ به دکتر جکیل مبدل می شود ؛ پس این چنین است که وقتی غرایز از کنترل وی خارج شدند فقط با مرگ آن بخش شیطانی و شرور وجودی اش آرام می گیرد و دکتر جکیل درستکار و نیک اندیش ظاهر می شود . بدین ترتیب می توان تقابل و کشمکش های بخش خوب و شر وجود هر انسانی را مشاهده کرد که اکثر مواقع این بخش های شر در لایه های پنهان نا خود آگاهند .جالب این است که همان جا که هاید زاده شد همانجا هم کشته شد در لابراتوار وی (بخش ناخود آگاهی و و پنهان و مرموز )اما دیگر نه هایدی است و نه دکتر جکیل.در انتها دیدیم که دکتر جکیل و مستر هاید همیشه یک نفر بوده اند و دکتر هاید دیگر پنهان نیست او همیشه جزئی از جکیل بوده و هست اما این جکیل است که آن را چون رازی در خود پنهان کرده بود گرچه خود نیز از وجود آن چندان آگاهی نداشت .

 

 

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”